امید در زندگی نقطه آغاز و شروع موفقیت است و برعکس ناامیدی و یاس پیشاپیش قبول شکست است. گاهی باید مشکلات را به جان خرید فقط به بهانه امید، گاهی باید هزینه ها داد و دم نزد و فقط با امید، امیدوار بود. امید موتور محرکه انسان است و بس. امید جرقه تندبادها، طوفانها، زلزله ها و انقلاب های درونی و شخصیتی است. بلا را به جان خریدن، سکوت کردن، تحمل شدائد و ناملایمات، همه و همه فقط با دلخوشی امید. خدایا همه را با امید زنده نگهدار و با امید راهی سفرمان کن. سفری که هچیکس یارای یاری ندارد، فقط امیدمان تویی و بس.




تاریخ: یک شنبه 28 ارديبهشت 1393برچسب:امید, ناامیدی,
ارسال توسط ناصر پیکری

شاید براتون پیش آمده وقتی دنبال چیزی میگردی و خیلی هم بهش نیاز داری، تلاشت بی نتیجه میشه و عین ستاره دنباله دار برات دنباله درست میکنه، برات کمیاب میشه و از این حرفها. اما حالا بعد از کلی اذیت و سرگردانی، وقتی جور میشه، بعدش انگار وفور نعمت هست و خودش میفته جلو پاهات و هر روزه سر راهت قرار میگیره. نمیدونم چه حکمتی است که وقت نیاز پیداش نمیکنی اما بعدا تا دلت میخاد برات پیدا میشه. این هم حکایت ادمهای امروزیه که در وقت تنهایی و ناراحتی، آرامش و محبت براشون مثل ستاره سهیل میشه ، اما در ایام خوشی تعداد آدمهای بامحبت از در و دیوار برات میباره و خودش مثل علف جلو پات سبز میشه.




تاریخ: شنبه 27 ارديبهشت 1393برچسب:کمیاب, وفور,
ارسال توسط ناصر پیکری
امید بهانه ای برای ادامه حیات و زندگی آدمهاست و هر روز را به به این بهانه می گذرانند. هیجان، شادی، انتظار، همه محرک هایی برای زندگی ما هستند که ما را به خود سرگرم می نمایند. شاید هم فاصله ای بین پوچی و امیدواری به زندگی. گرچه انسان برای ماندن نیامده و طبق روایات دینی، دنیا پل و گذرگاهی است که لاجرم برای رسیدن به کمال باید طی شود اما در این گذرگاه باید چند صباحی زیست نمود و با پدر و مادر،زن و بچه، تحصیل و شغل و غیره، همنشین و رفیق شد. گاهی وقت ها احساست اینست که هیچیک از اینها تا آخر با تو همراه نخواهند بود و فقط در مقطعی از زندگی با تو همنشین هستند و لاجرم تو را ترک خواهند کرد. اما حس تو نسبت به آنها تعلق همیشگی است و حاضری بخاطرشان هر کاری را بکنی و اینست دلبستگی و شاید نوعی تعصب و عصبیت.بدست اوردنشان با چه مشقت و رها کردنشان با چه اندوه. نه آغازش و نه پایانش خوش است.



تاریخ: چهار شنبه 24 ارديبهشت 1393برچسب:حیات، زندگی، امید، همنشین,
ارسال توسط ناصر پیکری

همه ما در زندگیمان اضطراب و دلهره فرداهای نیامده را داریم علاوه بر این دلواپسی، اندوه و افسوس گذشته را نیز داریم و هر دوی اینها باعث می گردد از زمان حال غافل شویم و اکنون و حال را فدای قبل( گذشته ) و بعد ( آینده ) نماییم. این روند هر روزه زندگی ماها شده و بعنوان جزیی جدایی ناپذیر در فرهنگ ما نهادینه گردیده است. البته این را بگویم که هر دوی اضطراب و اندوه در حد متعادل در زندگی ما لازم و ضروری است. زیرا انسان مجموعه ای از احساسات( اندوه، شادمانی، ترس، شگفتی، علاقه، نفرت و ...) است و سهمی متوازن از این مجموعه احساسات منجر به تعادل جسمی و روانی آدمها می گردد. گرچه در دنیای آدم بزرگها این احساسات را بصورت ناب و خالص نمی توان یافت نمود بلکه شکل و فرم ناب آن را می توان در دنیای بچه ها مشاهده کرد. آدم بزرگها حتی در بروز احساسات، دارای رفتار ساختگی و مصنوعی بوده و بیشتر شکلک در می آورند تا شکل ناب آنرا. البته این تظاهر در همه آدمها مطلق نیست.




تاریخ: دو شنبه 22 ارديبهشت 1393برچسب:دلواپسیم، احساسات، افسردگی، اندوه، شادی,
ارسال توسط ناصر پیکری

آدمها تا یه سنی دغدغه پیدا کردن شغل و ادامه تحصیل دارند که این معمولا مطابق خواسته ها و تمایلات افراد رقم نمیخورد. بعد از یافتن شغل، نگرانی ها و اضطراب های دیگه جز ترجیحات و اولویت های افراد قرار میگیرد. در پیدا کردن شغل آنچه برای ما مهم است شاید بدست آوردن یک منبع درآمد و تامین معاش و پرکردن شکم زن و بچه است. گرچه این نگاه به شغل در دیدگاه برخی افراد بیشتر اقناع روانی و دخیل کردن سلائق و علائق در پیدا نمودن شغل مورد نظر می باشد ولی به دلیل رقابت در بازار کار و یافتن شغلی مناسب دیدگاه دوم کمتر بین همه معمول بوده است. مشاغل افراد نقش مهمی در زندگی و کسب پایگاه اجتماعی آنها دارد و بنوعی موقعیت یک فرد را جامعه معین می نماید. دیگاه سوم نسبت به کسب شغل کسب موقعیت و شان اجتماعی بدون در نظر گرفتن تطابق ویژگی های شغلی با خصیصه های شخصیتی و روانی فرد است. حالا از همه این حرفها بگذریم. در فرهنگ ما ایرانی ها همیشه صبح زود که از خواب بیدار می شویم به قصد کسب روزی از خانه بیرون می رویم و نوع نگاه فرهنگ سنتی ما بیشتر کسب روزی حلال و رضایت خداوند است. در پارادایم یا دیدگاه نسل جدید علاوه بر کسب روز حلال نگاه دیگری هم پیوند خورده، که آن را " تطبیق ویژگی شغل با ویژگی های شخصیتی فرد می نامیم.




تاریخ: یک شنبه 21 ارديبهشت 1393برچسب:شغل, روزی, شخصیت,
ارسال توسط ناصر پیکری

به در و دیوار هم بزنی، همونی هست که همیشه بوده، تقلا و تلاش فایده ای نداره، شانست مثل یه گروه خونی است که در وجودت هست، فرار کردن و این چیزها نمیارش، فقط مجبوری تسلیم باشی، چون لااقل اذیت نمیشی و بهش عادت میکنی، حالا برای بعضی ها این زمانش هر روزه هست برای بعضی ها هم یکماهه یا دوماهه و الی آخر. بالاخره شانس و اقبال هم فقط بلده یقه تو را بگیره، فقط زورش به تو میرسه ولاغیر. هرچی ناله کنی، داد بزنی، گریه کنی، بیشتر بدبیاری میاری. بهتره همون اول بوسش کنی و بهش خوشامد بگی و خیال خودت را راحت کنی. مثل یه مهمان ناخوانده باهاته و ول کن هم نیست. جالب تر اینه که همیشه مثل" آش نخورده و دهان سوخته " هستی. کسی هم حرفت را باور نمیکنه به زمین و زمان بکوب، میگند نه، همونی که ما میگیم، بابا ترابخدا، به دین قسم، به امام قسم، اصلا نمیارش، باز باید بریزی تو درون خودت و آروم و یواش رد بشی و خودت بدی دست روزگار. هرچه آید خوش آید این هم نصیب ما بوده، حالا بدتر نشه، بقیه ش پیشکش.




تاریخ: شنبه 20 ارديبهشت 1393برچسب:شانس، اقبال، بدبیاری,
ارسال توسط ناصر پیکری

تصمیماتی که ما آدمها میگیریم  دارای دو صبغه احساسی و منطقی است. گاهی بیشترین سهم مربوط به احساس و گاهی هم منطق نقش پررنگی در آن تصمیمها دارند اما احساس یا منطق چیست؟ منطق همان هویت زیسته ما در جهان است که گاهی تعبیر به تفکر، تعقل، یا عقل و شعور نیز می شود. وقتی می گویند فرد فکر می کند در واقع داوری و قضاوت بر اساس منطق است این منطق یا منبع معرفتی از خانواده، همسالان و دوستان، مدرسه، مسجد، محل کار و محیط زندگی شکل گرفته و هر کدام نقش بسزایی در ساخت این منطق دارند و این منطق مانند یک برنامه open source است که از الگوریتم های متعددی شکل گرفته و هر لحظه قابلیت بارگذاری و جانمایی الگوریتم های تازه را دارد. انسان هم بر اساس این الگوریتم راجع به پیرامون خود قضاوت می نماید به عبارتی دقیق همیشه منطق انسانها بر اساس تربیت شکل گرفته آنهاست و منطق هر کدام از ماها با هم تفاوت دارد. پس می توان نتیجه گرفت همیشه تصمیمات عقلانی ما بستگی به منطق و منابع شناختی سازنده این منطق دارد. موضوع دوم احساس است که همیشه تصمیمات ما تابعی از این دو جنبه است. تصمیمات ما تا سن جوانی بیشتر ناشی از احساس و در بزرگسالی و کهنسالی بیشتر صبغه منطقی در آن پررنگ است




تاریخ: چهار شنبه 17 ارديبهشت 1393برچسب:منطق, احساس,
ارسال توسط ناصر پیکری

دغدغه ها همیشه جهت دهنده به رفتار ما هستند و انسانها هم دارای دغدغه هستند و این دغدغه ها دارای طبقه بندی هستند. انسان مدام در حال رفت و آمد بین دغدغه هاست و رهایی از دغدغه ها تنها با مرگ امکانپذیر است. دغدغه کار، تحصیل، درآمد، ازدواج، بزرگ کردن فرزند، سیرنمودن شکم خانواده و از این قبیل. در واقع این دغدغه ها اجازه نمی دهند به خودمان بیاییم دائما ما را احاطه می کنند و بخشی از توان و انرژی ما را معطوف به خود کرده و به نوعی مانعی برای خلافیت و ابتکار هستند. بخشی از این دغدغه ها با تلاش و کوشش فردی قابل حل است و بخش بزرگتری با تلاش سایرین قابل حل شدن است. 




تاریخ: سه شنبه 16 ارديبهشت 1393برچسب:دغدغه,
ارسال توسط ناصر پیکری

بعضی روزها آنقدر سنگینی بر دلم سایه می افکنه که هیچ جوری آروم نمیشم، هیچ چیزی برام خوشایند نیست، و هیچ کس برام رضامندی نمیاره، آنوقت هاست که این احساس مرموز در وجودم ریشه می دواند و سودای ماندگاری در خیالش می پروراند. اما به ناگهان با اتفاقی به کنجی می خزد و برای مدتی گرد و غبار کهنگی را می آزماید تا شاید لحظه ای دیگر جان بگیرد و بر روان من مامنی اختیار نماید. این آمد و رفت دلتنگی بارها و بارها بر روح خسته ام جا خوش می نماید و هر بار با تجربه ای جدیدتر طاقت تحملم بیشتر و بیشترتر می گردد. این دلتنگی راز دوباره دلخوشی را به من میاموزد شایدم رازی به درازای آرزوی یک بهانه کودکی خردسال، اما تکرار و تکرار این روندسالهای سال است که همچنان ادامه دارد.




تاریخ: یک شنبه 14 ارديبهشت 1393برچسب:دلتنگی,
ارسال توسط ناصر پیکری

گاهی وقت ها دلم برای نصیحت هایشان تنگ میشه، به خودم میگم پا بشم بیام روستا، یکیشون پیدا کنم و برام حرف بزنه از قدیما، از احوالاتی که بر آنها گذشته، ولی این زندگی شهرنشینی دست و پام را گرفته، مثل زنجیر توان حرکتیم را فلج کرده، حرفاشون رو صداقته، نسیم پاکی و یکرنگی با خودش بهمراه داره، مثل صحبتهای استادای دانشگاه برای نون و آب نیست، ساختگی و مصنوعی نیست، از دلشون برمیاد و به دلها میشینه، مثل رادیو و تلویزیون هم نیست که بخاد یه فکر و عقیده را منتقل کنه، همیشه خدا خدا میکنم زودتر برسه، بیام پیششون و حرفاشون بشنوم، حرفاشون گرچه ممکنه تکراری باشه، ولی هیچوقت رنگ و بوی کهنگی و موندگی نداره، همیشه تازه و نشاط آوره، اصلا بهتون بگم مثل هلو تو گلو جا میگیره، من که همیشه از حرفاشون سیر نمیشم.




تاریخ: شنبه 13 ارديبهشت 1393برچسب:ریش سفید, پند و نصیحت,
ارسال توسط ناصر پیکری

ﻋﺎﺷﻖ ﺷﺪﻥ ..
ﺩﺍﺩﻥ ﺁﺧﺮﯾﻦ ﺍﻣﺘﺤﺎﻥ ..
ﺗﻤﺎﺱ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪ ﺩﻟﺘﻮﻥ ﺑﺮﺍﺵ ﺗﻨﮓ ﺷﺪﻩ ..
 ﺑﻪ ﺷﺨﺼﯽ ﮐﻪ ﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯾﻦ ﻧﮕﺎﻩ ﮐﻨﯿﻦ ﻭﺑﺒﯿﻨﯿﻦ ﺍﻭﻧﻢ ﺩﺍﺷﺘﻪ ﺑﻪ ﺷﻤﺎ ﻧﮕﺎﻩ ﻣﯿﮑﺮﺩﻩ ..
ﺩﻭﺳﺘﺎﯼ ﻗﺪﯾﻤﯽ ﺧﻮﺑﺖ ﺭﻭ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﻭ ﺑﻔﻬﻤﯽ ﻫﯿﭽﯽﺑﯿﻨﺘﻮﻥ ﺗﻐﯿﯿﺮ ﻧﮑﺮﺩﻩ
 ﻟﻤﺲ ﺍﻧﮕﺸﺘﺎﻥ ﯾﻪ ﻧﻮﺯﺍﺩ ﺗﺎﺯﻩ ﻣﺘﻮﻟﺪ ﺷﺪﻩ ..
 ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﺑﯿﺪﺍﺭ ﺷﯽ ﻭ ﺑﺒﯿﻨﯽ ﻫﻨﻮﺯ ﻭﻗﺖ ﺍﺿﺎﻓﯽﺑﺮﺍ ﺧﻮﺍﺑﯿﺪﻥ ﺩﺍﺭﯼ ..
ﯾﻪ ﺷﺐ ﻗﺸﻨﮓ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﺗﻨﻬﺎ ﻗﺪﻡ ﺑﺰﻧﯽ ﻭﺧﺎﻃﺮﺍﺕ ﻗﺸﻨﮓ ﻭ ﺧﻮﺑﺖ ﺭﻭ ﻣﺮﻭﺭ ﮐﻨﯽ ..
-ﻭﻗﺘﯽ ﺗﻨﻬﺎﯾﯽ ﯾﻪ ﭘﯿﺎﻡ ﯾﺎ ﺗﻤﺎﺱ ﺍﺯ ﮐﺴﯽ ﮐﻪﺩﻭﺳﺶ ﺩﺍﺭﯼ ﺩﺭﯾﺎﻓﺖ ﮐﻨﯽ ..
 ﺣﺲ ﮐﻨﯽ ﯾﻪ ﻧﻔﺮ ﻭﺍﻗﻌﺎ ﺑﻪ ﺗﻮ ﻭ ﮐﺎﺭﺕ ﺍﻫﻤﯿﺖﻣﯿﺪﻩ
 ﺯﻣﺎﻧﯽ ﮐﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﺘﻦ ﺭﻭ ﻣﯿﺨﻮﻧﯽ ﻭ ﺑﻪ ﺍﯾﻦﻟﺤﻈﺎﺕ ﺧﻮﺏ ﻓﮑﺮ ﻣﯿﮑﻨﯽ ﻭﻟﺒﺨﻨﺪ ﺑﻪ ﻟﺒﺖ ﺑﯿﺎﺩ




تاریخ: سه شنبه 9 ارديبهشت 1393برچسب:عاشق شدن، تنهایی,
ارسال توسط ناصر پیکری

بگذار سر به سينه ي من تا كه بشنوي
آهنگ اشتياق دلي درد مند را
شايد كه بيش از اين نپسندي به كار عشق
آزار اين رميده ي سر در كمند را
بگذار سر به سينه ي من تا بگويمت
اندوه چيست، عشق كدامست، غم كجاست
بگذار تا بگويمت اين مرغ خسته جان
عمريست در هواي تو از آشيان جداست
دلتنگم، آنچنان كه اگر بينمت به كام
خواهم كه جاودانه بنالم به دامنت
شايد كه جاودانه بماني كنار من
اي نازنين كه هيچ وفا نيست با منت
تو آسمان آبي آرامو روشني
من چون كبوتري كه پرم در هواي تو
يك شب ستاره هاي تو را دانه چين كنم
با اشك شرم خويش بريزم به پاي تو
بگذار تا ببوسمت اي نوشخند صبح
بگذار تا بنوشمت اي چشمه ي شراب
بيمار خنده هاي توام ، بيشتر بخند
خورشيد آرزوي مني ، گرم تر بتاب




تاریخ: سه شنبه 9 ارديبهشت 1393برچسب:خسته،جاودانه,
ارسال توسط ناصر پیکری

با شروع فیلم همه نگاهها بر روی پرده سینما بود...

شروع فیلم با تصویر سقف یه اتاق...

دو دقیقه بعد همچنان سقف اتاق...

سه، چهار، پنج، و شش همینطور......

هشت دقیقه اول فقط سقف اتاق نمایش داده شد...

صدای همه درآمد...

اغلب حاضران سینما را ترک کردند...

ناگهان دوربین به حرکت درآمد و پایین اتاق را نشان داد....

جانباز قطع نخاعی روی یک تخت... فیلم با همین صحنه تمام شد.

در پایان فیلم نوشته شده بود...

این تنها هشت دقیقه از زندگی یک جانباز بود و شما طاقت نداشتید

 




تاریخ: دو شنبه 8 ارديبهشت 1393برچسب:فیلم، جانباز، تصویر,
ارسال توسط ناصر پیکری

بشر در عرصه و جریان زندگی تاکنون چندین عصر یا دوره تحول را پشت سر گذاشته و میراث این دوران در قالبی جاافتاده بنام تمدن به نسل های جدیدتر منتقل شده است. در اعصار قدیم سرعت تغییر و تحول یا دگرگونی عصرها بطئی و کند بود و هر عصری چندین نسل بشر را در برمی گرفت. لکن امروزه هر عصری یک نسل را در برمی گیرد و دلیل آن هم گسترش فناوری و تکنولوژی اطلاعات و ارتباطات است. عصر سنگی، عصر کشاورزی، عصر صنعتی، عصر اطلاعات و ارتباطات و عصر مفاهیم نمونه هایی از عمر گذشته نسل بشریت می باشد.یکی از نمودهای تغییر اعصار تاثیر آن بر ارزشها و خلقیات افراد است و این را بوضوح در جامعه و خانواده می توان یافت. مثلا دیگه فرزندها مثل پدرها نیستند یا لااقل حامل ارزشهای پدران خود به فرزندانشان نمی باشند و این تغییر از یک پاردایم بزرگتر تاثیر می پذیرد. پس باید پذیرفت که اگه فرزندی مثل پدرش فکر نکرد نباید برچسب بی ادبی و بی تربیتی به او بزنیم.




تاریخ: یک شنبه 7 ارديبهشت 1393برچسب:اعصار, تمدن, تغییر,
ارسال توسط ناصر پیکری

آرامش باید مرکز زندگی باشد ، آنگاه رفاه به طور خودکار تبدیل به پیرامون می شود . اگر فرد واقعاً در آرامش باشد ، در رفاه است ، موفق است . آنگاه هرکاری بکند خشنودی به همراه دارد . آنگاه انسان آرام چنان لمس کیمیاگری دارد که به هر چه دست بزند به طلا بدل می شود . 
اما اصل بر آرامش است نه رفاه . رفاه مانند سایه است : هرجا آرامش هست ، رفاه هست ، نه برعکس . شاید رفاه باشد و آرامشی نباشد ؛ آنگاه آن بی ارزش است . آنگاه می بایستی از راه های خلاف به دست آمده باشد . آنگاه جایی می بایست چیزی غلط در آن باشد . و بعد آن فقط سطحی و کم مایه می ماند و در اصل تو در پریشانی می مانی . و این کاری است که مردم می کنند : آنها شروع می کنند به مرفه بودن و فکر می کنند که اگر مرفه باشند آرامش را به دست می آورند . این غیرممکن است .
اگر فردی به آرامش برسد ، رفاه می آید . عیسا می گوید : اول پادشاهی خداوند را بجو ، بعد بقیه ی چیزها به تو ملحق خواهند شد .




تاریخ: شنبه 6 ارديبهشت 1393برچسب:آرامش, رفاه,
ارسال توسط ناصر پیکری

منتظر باش ؛ متوقّف نباش ،
تأمّل کن ؛ معطّل نکن ،
جسور باش ؛ گستاخ نباش ،
سرسخت باش ؛ لجباز نباش ،
ساده باش ؛ ساده لوح نباش ،
صبور باش ؛ بی خیال نباش ،
شتاب کن ؛ شتاب زده عمل نکن ،
بگو آره ؛ نگو حتماً ،
بگو نه ؛ نگو هرگز ،
بگو برات می مانم ؛ نگو برات می میرم .

جملات بالا را اگه بدقت خوندید بگید مگه عمر چقدره که به این تجربه ها برسیم. لازم نیست تشکر کنید اما بدونید 50 سال عمر میخاد اینها را تجربه کنید ولی من رایگان تجربه ها را در اختیارتون گذاشتم. به افتخار خودتون دست خوشکله را بزنید. اما از نوشته پایینی درس بگیرید.

کارگری پیر دست در جیبش کرد تا صدقه ای بدهد روی صندوق صدقات جمله ای دید که که او را منصرف کرد " صدقه عمر را زیاد میکند " ....




تاریخ: پنج شنبه 4 ارديبهشت 1393برچسب:تجربه, رایگان, خواندنی,
ارسال توسط ناصر پیکری

گذشت دیگر آن زمان که فقط یک بار از دنیا می رفتیم ... حالا یک بار از شهر می رویم ... یک بار از دیار ... یک بار از یاد.... یک بار از دل ....و یک بار از دست ...آری گذشت دیگر آن زمان .... در زندگی شهرنشینی  و به اصطلاح راحت صبح، قبل از آنکه از خانه بیرون بروم، مدادی بر می دارم و روی یک تکه کاغذ طرحی از یک لبخند می کشم. آنوقت پشتش را تف می زنم و می چسبانم روی لبهایم. هر کس چیزی گفت، هر کس حرفی زد، هر کس نگاهی کرد، هر کس نزدیک شد، رویم را بر می گردانم و کاغذ را نشانش می دهم. کاغذ تف مالی شده تا عصر خشک می شود و شل می شود و نمی دانم دقیقا چه وقتی می افتد و گم و گور می شود و من می مانم و غروب و شب و لبهای بدون لبخند کاغذی… و غیر قابل تحمل می شوم؛ برای خودم، برای دیگران. فردا صبح، دوباره مداد را بر می دارم و دوباره لبخند تازه ای می کشم و دوباره با تف به روی لبهایم می چسبانم. می دانم… یک روزی بالاخره یا مداد به انتها می رسد، یا کاغذ تمام می شود، یا تف هایم می خشکد… و من می مانم و خشک و هیچ و خالی. قدیما یادش بخیر .... زندگی و دوران کودکیم تو روستا با آنکه  اسباب بازی هامون، لوکس یا خریدنی نبودند ... فقط یه لاستیک کهنه ی دوچرخه و یک تکه چوب یا یه پیش مخ لیت شده ( گرز یا ساقه نخل) تمام روزمون رو پر از شادی و شور و نشاط میکرد. گاهی با تعجب از خودم می پرسم اون روزها کجا رفت .... هنوز باورم نمیشه اون روزها دیگه بر نمیگرده ... بله توی دنیای امروز کنار امدن با این همه آدم سخته. بقول دکتر شریعتی؛ سخت است حرفت را نفهمند، سخت تر این است که حرفت را اشتباهی بفهمند، حالا میفهمم، که خدا چه زجری میکشد وقتی این همه آدم حرفش را که نفهمیده اند هیچ، اشتباهی هم فهمیده اند.






تاریخ: چهار شنبه 3 ارديبهشت 1393برچسب:دنیای دلتنگی، حرف,
ارسال توسط ناصر پیکری

زندگی.. فاصله ی آمدن و مردن بود زندگی.. حاصل روییدن و پژمردن بود زندگی بار بزرگیست که من را خم کرد زیر این بار فقط چاره -کم آوردن- بود مثل -دیواره ی سد- محکم محکم بودم عاقبت -حاصل دیوار ترک خوردن بود زندگی کهنه طنابی ست که از روز ازل همه جا با من و آویخته بر گردن بود زندگی دختر زیبای زمین بود ولی سهمم از دیدن او ,حیف, حیا کردن بود كس ندانست درين باره چه حسي دارم حس من تلخ تر از واژه ی آزردن بود ..




تاریخ: سه شنبه 2 ارديبهشت 1393برچسب:زندگی، مردن,
ارسال توسط ناصر پیکری

فضای مجازی به موازات فضای حقیقی در حال رشد، ظهور و بروز است و همگام با جامعه آبستن بسیاری از اتفاقات و حوادث هستند. این فضا از آنچنان اهمیتی برخوردار است که بسیاری از رخدادها و رویدادهای فضای حقیقی نشات گرفته از این فضا می باشند و حوادث و رویدادها مانند بذری هستند که پس از رشد و نما در فضای مجازی می توان میوه و محصول آن را در فضای حقیقی مشاهده نمود بطور خلاصه نقطه اغاز و شروع جریانات روزمره، فعالیت ها و اقدامات مهم در این فضا رقم خورده و دوران جنینی رخدادها در این فضا سپری می گردد. این فضا خواه ناخواه یکی از لوازم و ضروریات تعامل و ارتباط انسان ها قلمداد گردیده و بنا به برخی ویژگیها نظیر؛ سرعت، بی زمانی، بی مکانی، دسترس پذیر بودن، شکل گرفتن فضای گفتمانی، عدم سلسله مراتبی، افقی بودن، امکان شکل گیری افکار عمومی در خصوص موضوعات مختلف و ... با سرعت بالایی در حال تکثیر است و همانند فضای حقیقی جوامع، مکانی برای پیوستن و تشکیل گروهها و شکل گیری شبکه روابط افراد حول موضوعات متنوع و متعدد گردیده است. گرچه تاثیرگذاری و نقش پررنگ داشتن در این فضا به سابقه فعالیت و اعتبار بر می گردد اما نباید این نکته را فراموش کرد که این فضا به مثابه سیلی ویرانگر است که بزودی بسیاری از شبکه اجتماعی روابط سنتی رو در رو و حقیقی را به زیر آب خواهد برو و تنها جلیقه نجات شبکه های اجتماعی سنتی، سوار شدن و سکنی گزیدن در این فضا می باشد.



ادامه مطلب...
تاریخ: دو شنبه 1 ارديبهشت 1393برچسب:شبکه اجتماعی، فضای مجازی,
ارسال توسط ناصر پیکری

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 44
بازدید دیروز : 6
بازدید هفته : 54
بازدید ماه : 54
بازدید کل : 454965
تعداد مطالب : 136
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



استخاره آنلاین با قرآن کریم