ﻣﺎﺩﺭﺵ ﺍﻟﺰﺍﯾﻤﺮ ﺩﺍﺷﺖ ...
ﺑﻬﺶ ﮔﻔﺖ ﻣﺎﺩﺭ ﯾﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯼ ﺩﺍﺭﯼ،ﺑﺎﯾﺪ ﺑﺨﺎﻃﺮ
ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺒﺮﯾﻤﺖ ﺍﺳﺎﯾﺸﮕﺎﻩ ﺳﺎﻟﻤﻨﺪﺍﻥ ...
ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ:ﭼﻪ ﺑﯿﻤﺎﺭﯾﯽ؟
ﮔﻔﺖ : ﺍﻟﺰﺍﯾﻤﺮ ...
ﮔﻔﺖ:ﭼﯽ ﻫﺴﺖ ...
ﮔﻔﺖ ":ﯾﻌﻨﯽ ﻫﻤﻪ ﭼﯿﻮ ﻓﺮﺍﻣﻮﺵ ﻣﯿﮑﻨﯽ "...
ﮔﻔﺖ ﺍمثل اينكه ﺧﻮﺩﺗﻢ ﻫﻤﯿﻦ ﺑﺒﻤﺎﺭﯾﻮ ﺩﺍﺭﯼ ...
ﮔﻔﺖ: ﭼﻄﻮﺭ؟
ﮔﻔﺖ: ﺍﻧﮕﺎﺭﯾﺎﺩﺕ ﺭﻓﺘﻪ ﺑﺎ ﭼﻪ ﺯﺣﻤﺘﯽ ﺑﺰﺭﮔﺖ
ﮐﺮﺩﻡ،ﭼﻘﺪﺭ ﺳﺨﺘﯽ ﮐﺸﯿﺪﻡ ﺗﺎ ﺑﺰﺭﮒ ﺑﺸﯽ،ﻗﺎﻣﺖ
ﺧﻢ ﮐﺮﺩﻡ ﺗﺎ ﻗﺪ ﺭﺍﺳﺖ ﮐﻨﯽ ..
ﭘﺴﺮﺭﻓﺖ ﺗﻮﯼ ﻓﮑﺮ ...
...
ﺑﺮﮔﺸﺖ ﺑﻪ ﻣﺎﺩﺭﺵ ﮔﻔﺖ : ﻣﺎﺩﺭ ﻣﻨﻮ ﺑﺒﺨﺶ ...
ﮔﻔﺖ: ﺑﺮﺍﯼ ﭼﯽ؟
ﮔﻔﺖ: ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﮐﺎﺭﯼ ﮐﻪ ﻣﯿﺨﻮﺍﺳﺘﻢ ﺑﮑﻨﻢ ...
ﻣﺎﺩﺭ ﮔﻔﺖ:
""ﻣﻦ ﮐﻪ ﭼﯿﺰﯼ ﯾﺎﺩﻡ نمیاد!!!"




تاریخ: شنبه 31 خرداد 1393برچسب:مادر,
ارسال توسط ناصر پیکری

آدمی مجموعه ای از احساسات است و وجود هر کدام در سلامت جسمی و روانی انسان بخشی حیاتی و ضروری است. ترس، نفرت، شادمانی، شگفتی، علاقه و ... . انسان موجودی دو بعدی است جسم و روح. هر کدام به تناسب هویت و شخصیت انسانها بخشی از دغدغه ها و اندیشه را به خود معطوف می نمایند. برای حفظ تعادل باید نگاهی چند بعدی داشت و مانند یک کشور باید به تمام ابعاد فرهنگی، اجتماعی، اقتصادی، فرهنگی و سیاسی توجه نمود. گاهی غذای جسم و گاهی هم تغذیه روح و روان. انباشت و رسوب ناکامی ها و عدم برآورده کردن نیازهای جسمی و روانی تاثیری بزرگ بر شخصیت ما دارند پس، اهمیت دادن و پرداختن به احساسات و قربانی نکردن آنها در برابر سایر احساسات دیگری امری ضروری است.




تاریخ: سه شنبه 27 خرداد 1393برچسب:احساسات, روانی, روحی, جسمی,
ارسال توسط ناصر پیکری

فکر کنم بزرگترین عامل تاثیرگذار بر ما افکار و عقاید خودمان است. گاهی افسردگی و اندوه گذشته ما را اذیت می کنه گاهی هم استرس و اضطراب آینده نیامده. من خودم مثال میزنم چند روز دیگه مصاحبه دارم از همین حالا استرس دارم چی میشه و چی نمیشه. چقدر این در و آن در میزنم. نمیشه گفت اعتماد به نفس ندارم حالا ممکنه یه حدی از استرس هم مربوط به آن باشه ولی استرس از بدترین مریضیهاست که درمان و دواش هم دست خودماست. حالا چرا اول نوشته ام از افکار و عقاید نام بردم. زیرا دلیل بیشتر استرس ها افکار و عقاید و ذهنیات ما هستند.




تاریخ: چهار شنبه 21 خرداد 1393برچسب:استرس، اضطراب، افکار، عقاید,
ارسال توسط ناصر پیکری

 

کاشکی شانس با همه دوست بود، لااقل اگه دوست نبود، زن بابا هم نبود، بالاخره آنهم دل داره و از همه خوشش نمیاد، فقط با بعضی ها دلبری میکنه، چشمش بعضی ها را میگیره و بطور کل ندیده از بعضی ها خوشش نمیاد. امیدوارم بعضی ها نباشی. حکایت ما هم مثل قصه پایینه؛

شانس که با ما صله رحم نمیکنه و اشتباهی گذر و مسیرش به ما میخوره، اما نامرد؛ بدبختی، انگار فقط یارش ماییم و فقط با ما دلبری میکنه. به عبارتی خلاصه بگم خدمتتون؛ ﺷﺎﻧﺲ ﯾﻪ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺧﻮﻧﻪ ما را ﻣﯿﺰﻧﻪ؛ ﺑﺪﺷﺎﻧﺴﯽ ﺩﺳﺘﺶ ﺭﻭ ﺍﺯ ﺭﻭﯼ ﺯﻧﮓ ﺑﺮ ﻧﻤﯿﺪﺍﺭﻩ؛ ﺑﺪﺑﺨﺘﯽ ﻫﻢ ﮐﻪ ﮐﻼً ﮐﻠﯿﺪ ﺩﺍﺭﻩ.




تاریخ: سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:شانس, بدبختی,
ارسال توسط ناصر پیکری

شيخ را گفتند : علم بهتر است يا ثروت ؟
شيخ بي درنگ شمشير از ميان بيرون آورد و مانند جومونگ مريد بخت برگشته را به سه پاره ي نامساوي تقسيم نمود و گفت سالهاست که هيچ خري  بين دو راهي علم و ثروت گير نمي کند .....
مريدان در حاليکه انگشت به دندان گرفته ولرزشي وجودشان را فرا گرفت گفتند يا شيخ ما را دليلي عيان ساز تا جان فدا کنيم!!! 
شيخ گفت :در عنفوان جواني مرا دوستي بود که با هم به مکتب مي رفتيم ، دوستم ترک تحصيل کرد من معلم مکتب شدم. حالا او پورشه داره...من پوشه.
او اوراق مشارکت دارد،ومن اوراق امتحاني..
او عينک آفتابي من عينک ته استکاني.
او بيمه زندگاني.من بيمه خدمات درماني.
او سکه و ارز...من سکته و قرض....
سخن شيخ چون بدين جا رسيد مريدان نعره اي جانسوز برداشته و راهي کلاسهاي آموزش اختلاس و کلاه برداری ، گشتندي .




تاریخ: سه شنبه 13 خرداد 1393برچسب:بدشانسی علم ثروت,
ارسال توسط ناصر پیکری

زندگی در جامعه امروزی شما را وادار میکنه هر روز یه نقاب به فراخور قرار گرفتن در صحنه های اجتماعی بزنی و الگوی رفتاریت نیز مطابق با آن نقاب یا صحنه نمایش باشد. گاهی وقتها این تبدیل و تغییر آنقدر زیاد میشه که برگشت به خودت را فراموش میکنی و ممکنه مدتها در یه نقاب بمونی. گاهی هم حافظه تاریخی و زیسته شما با افراد و آشنایان قبلی به طور کلی ریسیت و پاک میشه و مثل غریبها باهاشون برخورد میکنی یا اصلا دیگه آنها را نمیشناسی. شاید برای اثبات این حقیقت احتیاجی به مثال و مصداق نداشته باشی، زیرا آنقدر در شبکه روابطمان با اینجور آدمها برخورد داریم که بدیهی و قابل فهم است. آخه چرا یه ساختار، منصب، پست و مقام آنقدر بر روی شخصیت چندین ساله زیسته شده ما در عرض یکماه تاثیر میذاره و آن تاثیر به اندازه یه زلزله و سیل هست.




تاریخ: شنبه 10 خرداد 1393برچسب:نقاب، شخصیت,
ارسال توسط ناصر پیکری

هر چی جلوتر میری انگار نه انگار، فقط وقت تلف کردنه، خسته میشی، کلافه میشی، اما به اندازه سر سوزنی هم کارت جلو نمیره، بعضی میگند اینهم شانس ماست، ولی اینجور دیالوگ ها را از بس شنیدیم برامون تکراری شده، این شرایطی است که خواه ناخواه برای اکثر افراد پیش میاد. آنقدر حالت گرفته میشه که گاهی وقتها بی خیالش میشی، اما ته دلت امید هست و باز هم ادامه میدی. این را بهش میگند پشتکار و ایمان به هدف داشتن. 




تاریخ: دو شنبه 5 خرداد 1393برچسب:هدف، پشتکار,
ارسال توسط ناصر پیکری

در مراودات روزانه آنقدر از شنیدن حرفهای تکراری و تقلید واژه ها نفرت داریم و مایه آلرژی و حساسیت برای روح و روان ما گردیده اند که حوصله شنیدن جمله های دیگر را نداریم. متاسفانه تا دلت بخاد دور و ورمان از اینجور حرفها پر است و ما را حصار و زندانی کرده اند. چه بخاهیم و چه نخاهیم گریزی هم نیست. زیرا گوشها و شنواییها فقط فرکانس این جملات را میگیرند( در اداره، مجامع عمومی) و عادت کرده ایم به این نوع حرافیها و تعریفها. اگر کارمند باشی حتما رئیست از گفتن چشم و قربان خوشش میاد. اگر دانش آموز یا دانشجو باشی مجبوری به رغم میل باطنی یکسری تعاریف و تمجیدها را بکار ببری. یعنی خودت نباشی و دائما حرفهای ضبط شده و عامه پسند را در دیالوگ های روزانه بکار ببری. اگه غیر از این باشی شما را متهم می کنند به بی ادبی. آخه چرا باید صراحت گویی و راستگویی در میان حرفهای متقلبانه جایی نداشته باشد و عصای تیزرو و تندروی ما حرفهای مزورانه باشد.




تاریخ: شنبه 3 خرداد 1393برچسب:متقلبانه، حرف، حساسیت,
ارسال توسط ناصر پیکری

قرار نیست همیشه خدا را با خرما داشته باشیٰٰ بالاخره ما عادت کردیم به قناعتٰ. آدمهای قانعی هستیم و بقول معروف صبر را پیشه خودمون میکنیم تا ببینیم بعدش چه میشه. حتی از دوتا اگه به یکیش هم نرسیم بازم خدا را شکر میگوییم. ولی گوش شیطون کرٰ اگه هر دوتاش نصیبمون شد. یه شگفتی وصف ناپذیری برای خودمون و اطرافیانمون رقم میخوره. چرا چون بی سابقه بوده و ما هم از اول انتظارشو نداشتیم. حالا با همه این حرفها میخام بگم؛ از رحمت خداوند هیچ چیز دور از انتظار نیست. پس همت را بلند که مردان روزگار از همت بلند به جایی رسیدند. بعضی وقتها نباید خساست خودمون را با قناعت اشتباه بگیریم. یعنی اینکه؛ همیشه بیشترین و بهترین را بخواه و لااقل توی این زمینه خساست بخرج نده. تو اگر تنگ نظری. بخودت مربوطه. خداوند رحمتش بی منتهاست. اندازه برای ما حسودا مطرح است. برای خدا بی کران است. یاد بگیریم حرکت کنیم. تلاش کنیم و سخت کوشی داشته باشیم. و به چیزهای کم راضی و قانع نباشیم. درب رحمت همین نزدیکیها باز است. بشتاب به سویش.




تاریخ: پنج شنبه 1 خرداد 1393برچسب:خساستٰ رحمتٰ خداوند,
ارسال توسط ناصر پیکری

آرشیو مطالب
پيوند هاي روزانه
امکانات جانبی

آمار وب سایت:  

بازدید امروز : 5
بازدید دیروز : 44
بازدید هفته : 59
بازدید ماه : 59
بازدید کل : 454970
تعداد مطالب : 136
تعداد نظرات : 0
تعداد آنلاین : 1

Alternative content



استخاره آنلاین با قرآن کریم