هر فرد رابطه ای با زادگاهش دارد، رابطه ای که حاصل یک تجربه زیستن در قالب زمان و مکانی مشخص است.پرورش و تربیت بر اساس یکسری الگوها، ارزش ها و قواعد رفتاری حاکم بر آن زمان و مکان. تجربه ای مبتنی بر شالوده مورفولوژی محیطی، یا تربیتی تاثیرپذیرفته از وجدان جمعی آن محیط خاص. قصدم اینجا تبیین و تفسیر رابطه هویت و محیط نیست، قصدم توضیح و گفتن مرحله ای از زندگی فرد است که در زادگاه و دیار ابا و اجدادی خود می گذراند و بعنوان یک مرحله از تجربه زندگی فرد را شامل می گردد. تجربه ای که با خود انباشتگی خاطرات را به همراه دارد و این خاطرات خوش و معصومانه تا آخر عمر در ناخودآگاه و ذهن فرد باقی می ماند و خاطراتی بس ارزشمند تلقی می گردد. در واقع مشتقاتی رسوب نموده در درونیات فرد. رابطه دهرود سفلی با من نیز چنین حکایتی دارد. حکایت های شیرین و تلخ، هر وقت فرصتی می یابم گشتی بر خاطرات گذشته خود میزنم و مرور انها بس خوشایند و رضامند برایم رخ مینماید.
اگر جای دانه هایت را که روزی کاشته ای فراموش کردی،
باران روزی به تو خواهد گفت کجا کاشته ای ..."پس خیر را بکار،
بالای هر زمینی...
و زیر هر آسمانی ....
برای هر کسی .. "تو نمیدانی کی و کجا آن را خواهی یافت!!
که کار نیک هر جا که کاشته شود به بار می نشیند ...اثر زیبا باقی می ماند،
حتی اگر روزی صاحب اثر دیگر حضور نداشته باشد
براي رسيدن به آرامش
بايد دري آهنين به روي گذشته و آينده كشيد
و تنها به حال انديشيد
ديل كارنگي
کوچک که بودیم چه دل های بزرگی داشتیم
اکنون که بزرگیم چه دلتنگیم
کاش دلهامو ن به بزرگی بچگی بود
کاش همان کودکی بودیم که حرفهایش را
از نگاهش می توان خواند
کاش برای حرف زدن نیازی به صحبت کردن نداشتیم
کاش برای حرف زدن فقط نگاه کافی بود
کاش قلبها در چهره بود
اما اکنون اگر فریاد بزنیم کسی نمی فهمد
ودل خوش کرده ایم که سکوت کرده ایم
سکوت پر بهتر از فریاد تو خالیست
سکوتی که سرشار از نا گفته هاست
نا گفته هایی که گفتنش یک دردو نگفتنش هزاران درد دارد
دنیارو ببین... بچه که بودیم همه چشمای خیسمونو میدیدن
بزرگ شدیم هیچکی نمیبینه
بچه بودیم تو جمع گریه میکردیم
بزرگ شدیم تو خلوت
بچه بودیم راحت دلمون نمی شکست
بزرگ شدیم خیلی آسون دلمون می شکنه
بچه بودیم اگه دلمون می شکست با یه آبنبات دلمونو بدست می آوردن
بزرگ که شدیم وقتی دلمون رو شکستن با هیچ چیز دیگه نمی شه درستش کرد
فقط جای شکستگیش روی دل میمونه با هیچ آبنباتی درست نمی شه
بچه بودیم همه رو 10 تا دوست داشتیم
بزرگ که شدیم قضاوتهای درست وغلط باعث شد که اندازه دوست داشتنمون تغییر کنه
کاش هنوزم همه رو به اندازه همون بچگی 10 تا دوست داشتیم "