Black
1.Black coal
شدیداً تاریک یا پلید و شیطانی
[Her heart is black as coal.]
قلب سیاهی دارد.
2. Black as the night
شدیداً تاریک
[My bedroom is always Black as the night.]
اتاق خوابم همیشه تاریکه.
3.Black out
بی هوش کردن، از هوش بردن
[High elevation tends to make me black out.]
بلندی حالمو بد میکنه.
4.Black out
خاموشی مطلق (بر اثر قطع برق)
[The electricity went off and caused a black out.]
برق رفت و همه جا خاموش شد.
5.to Black list someone
کسی را در لیست سیاه گذاشتن
[He can't find work because he was black listed.]
نمی تونه کار پیدا کنه چون اسمش رفته تو لیست سیاه. . سابقه لیست سیاه به دوره مک کارتی برمیگردد. در آن زمان هر کس تصور میشد کمونیست است نامش را در لیست سیاه می نوشتند و سپس او را می کشتد.
6.to Give someone a black eye
کبود کردن چشم کسی
[I made a comment his friend and he gave me a black eye!]
در مورد دوستش یه چیزی گفتم اونم محکم کوبید پای چشمم.
7. Black and white
پلیس، ماشین پلیس
[A black and white pulled up to the curb.]
یه اتومبیل پلیس کنار جاده توقف کرد.
*سابقاً در بعضی از جاها ماشین های پلیس سیاه و سفید بوده است به همین دلیل گاهی اوقات از این اصطلاح برای خود پلیس هم استفاده می کنند
Blue
1. What in blue blazes?
از سر تعجب و ناراحتی
[What in the blue blazes is going here?]
وای خدای من، این جا چه خبره؟
2.Blue
افسرده، غمگین
[I'm feeling sort of blue.]
امروز حال خوشی ندارم، پکرم.
3.Out of the blue
یکهو از جایی خارج شدن
[The other driver appears out of the blue.]
آن یکی ماشین معلوم نیست از کجا پیداش شد
امسال نیز مانند سالهای گذشته نماز عید سعید فطر در مسجد صاحب الزمان روستا برگزار گردید و یک ماه مبارک رمضان دیگر گذشت و راستی چند نفر نسبت به پارسال غایب بودند و در قید حیات نبودند و این درس و تجربه زنده ای است که باید برای ما عبرت باشه که تا سال دیگه ابیا ما هستیم یا نه؟ انشااله که همه عمری صدساله در کمال سلامتی داشته باشند اما این واقعیت است که باید همواره مدنظرمان باشه و برایش برنامه ریزی کنیم نه اینکه یکدفعه به استقبالش بریم بدون هیچ توشه ای.
وجدان جمعی مفهومی است که برعکس جنبه انتزاعی خود میشه اون احساس کرد و لااقل مانند برخی واژه ها و مفاهیم انتزاعی دیگر که جنبه ملموس و عینی را ندارند این مفهوم قابلیت درک و فهم را دارا میباشد.وجدان جمعی به حد متوسط ارزشها و هنجارهای یک گروه که نسبت به برخی امور قضاوت و داوری دارند و این مفهوم امروزه از روستا تا روستایی دیگر یا ازمنطقه تا منطقه دیگه تفاوت معناداری دارد. مثال عملی برای روشن شدن ان اینکه نسبت به یک رفتار خاص اکثریت اهلی روستا چه تفکری و ارزیابی یا قضاوتی دارند و ان رفتار بیشتر مورد تایید قرار میگیره یا برعکس مورد بدبینی یا مذموم ارزیابی میشه مثلا شلیک تفنگ در عروسی ها یا زلف خانم ها در عروسی یا هر عمل یا حتی گفتاری که چه ارزیابی در روستا راجع به ان انجام میشه پس وجدان جمعی یه نوع حالت تعدیل و اصلاح کننده یا ترمز و یا گاز برای برخی رفتار و گفتارهای ما دارد که اول و قبل از انجام رفتار خاص یا گفتار و حرفی اول احساس و قضاوت عمومی اهالی روستا را می سنجیم و بعد ان را انجام می دهیم . مثلا امروز من یه پیرهن یا مانتوی قرمز میخرم و کسی تا بحال تو روستا این پوشش نداشته پس من اول تو ذهن خودم قضاوت اهالی مسنجم و پیش خودم یکی و دوتا میکنم و بعد تصمیم میگرم اون را بپوشم یا نه اصلا نپوشمش.وجدان جمعی روستای دهرود سفلی چقدر امروزه نسبت به بعضی رفتارها و یا گفتارها حساسیت نشان میده
در نگاه اول این مفهوم با مفهوم توسعه یافته دیگر بنام فضای مجازی اشتباه گرفته میشه و یه نوع قرابت معنایی پیش میاید که تمایز این دو خیلی سخت و مشکل میشه و دلیلش هم کمتر توسعه پیدا کردن مفهوم دنیای مجازی است که متاسفانه تو ادبیات روزانه و روزمره ماها خیلی از طرف نویسندگان و صاحب نظران باز نشده و ادمها بدون تامل و تفکر یه داوری و پیش قضاوت نسبت به اون دارند مثل واژه اینترنت که فرد بدون تجربه عملی یا فعالیت تو این فضا سریع اظهار نظری عامیانه ارایه میده. برگردیم به این واژه یعنی چی?یعنی اینکه ما ادمها جدا از زندگی روزمره و شغل مون به اون کاری بپردازیم که بهش علاقه داریم و ارامش و استعدادمون انجا شکوفا میشه و بدست میاد یعنی شما جدا از شغل فعلی به کار هنری یا رشته ورزشی یا هر چیزی که علاقه داری ممکنه ماهیگیری،شکار، حتی تفریح و غیره باشه و شما اونجا اقناع بشی و تماو وجودت به ارامش برسه و حس کنی که از انجامش لذت میبری. درواقع تعریف موفقیت هم همینه که دنیای واقعی و روزمره و فعلی شما با دنیای علاقه تون یکی باشه و اگه علاقه تون به یه کاری دیگه است و الان مشغول کارو شغلی دیگه هستی یعنی اینکه فقط شما تو یه دنیا زندگی میکنی پس باید دست بکار شد و شروع کرد و در کنار زندگیتون اون دنیای مجازی را برای خودت بیافرینی و ایجاد کنی تا شاید اونجا خودت نشون بدی استعدادتان را شکوفا کنی و درواقع خودتون و قدرتون بروز بدی و نشان بدی که توهم سری تو میان سرهایی ولی اگه بی خیال باشی باید بزاری که شرایط رقم زننده درامد و شیوه زندگیتون باشه و منتظر حوادث و اقبال و شانس باشی ولی اگه خودت بخاهی شاد وارامش را داشته باشی از همین الان شروع کن راستی ایا تو روستا. تابحال این بحث مطرح کردی یا فکرش کردی؟