آدمها همیشه در یادآوری ایام گذشته خود از واژه روزی و روزگاری نام می برند، استعمال این واژه بیشتر در خصوص گذران عمر و جوانی و فرا رسیدن دوران میان سالی و پیری است. قدیمیها میگویند جوانی هم کسی بودیم و بسیاری از جملات شبیه به این. آیا ایام گذشته به کام بوده، آیا یاد آن آن مایه غرور و سربلندی هست، آیا قابل تعریف و بازگویی برای سایرین هست و هزاران سوال دیگر. آنچه مهم است اینست که ما بتونیم همیشه به دستاوردها و آورده های زندگیمون افتخار کنیم. پس هنوز دیر نشده یا بقول معروف؛ ماهی را هر وقت از آب بگیری تازه است. سعدیا مرد نکونام نمیرد هرگز مرده آنست که نامش به نکوهی نبرند.
انسان ها دارای مجموعه ای از احساسات و عواطف هستند که در زندگی جمعی فرصت ظهور و بروز این استعدادها فراهم می گردد. فطرت انسانی با زندگی اجتماعی تناسب داشته و از طریق فرایند اجتماعی شدن به ظرفیت تکامل نزدیک می شود. اگر بخواهیم از نظر واژه ای یا مفهومی یک تقسیم بندی داشته باشیم؛ مفهوم انسان با انسانیت معنا پیدا می کند و انسانیت هم در فضای اجتماعی و جامعه ساخته می شود. واژه انسان تناظر به بعد و جنبه حیوانی انسان است و انسانیت هویدای جنبه انسانی یا روانی انسان می باشد. در واقع به بیان دقیق تر این انسانیت هست که در عرصه زندگی اجتماعی ساخته و پرداخته می شود و جامعه و زندگی جمعی بعنوان بستری، ظرفی و زمینه ای جهت پرورش و تربیت این جنبه محسوب می گردد. نظرتان را بفرمایید.
با رشد علم بشر متوجه زبان مهمتر دیگری بجز زبان گویای خود گردیده و دال این موضوع انتشار کتابها و مقالات بیشماری در این حوزه است. مطابق نظر صاحب نظران بیش از 85 درصد انتقال مفاهیم از طریق زبان بی صدای بدن به مخاطب انتقال پیدا می کند و بخش کوچکی از طریق زبان سر یا همان زبان گویا انتقال داده می شود. نشانه واضح براب صدق مطلب اینست که هر وقت بخواهید احساسات یا عواطف خود را راجع به سوژه ای بیان نمایید زبان بدن کاملا مشهود و ملموس می باشد.
انسان برای ارتباط با محیط پیرامون خودش، حواس پنجگانه (شنوایی،بینایی،لامسه،بویایی و چشایی) را بخدمت میگیرد و متناسب با توان این حواس از محیط اطرافش معرفت و شناخت پیدا می نماید. این شکل در روستاها بخاط عدم وجود پیچیدگی روابط و لایه های زیرین کنش یا رفتار، قدری طبیعی تر است و شناخت بدست آمده توسط حواس پنجگانه درصد بیشتری از واقعیت و حقیقت را با خود به همراه دارد. اما